سالی گذشت و ما همـه محزون آن شبیم
کز داغ جانگداز فراقت بـه سر زدیم
پدر بـه وسعت بیکران دریـای مـهر تو
در خون نشسته و در غم شناوریم
…………..
قلب مرده
آسمان امروز ببار، شعر برای قبر اهدای عضو اينجا گلي پژمرده گشت
از غم داغ رخش، يک محفلي افسرده گشت
آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ايم
چون پدر از بين ما رفت، قلب ما هم مرده گشت
………………
کارگشا
پدرم بارش باران خدا بود
پدرم حاکم پيمان وفا بود
پدرم جلوه ايمان و رضا بود
پدرم بر سر ما مرغ هما بود
پدرم درون همـه حال کارگشا بود
پدرم آيت آينده ما بود
………………..
درد من، درد فراق است، خدایـا کم نیست
اشکهایم بجز از فراق و غم و ماتم نیست
بر دل غم زده و بغض پر از فریـادم
بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نیست
……………..
ساغر بشکسته
پدرم درون سوگ تو دلهای ما پیوسته مـی گرید
سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته مـی گرید
تویی درون خاطر ناشاد ما که تا آخرین لحظه
به یـادت چشم، چون ساغر بشکسته مـی گرید
……………..
نگارم
خواهید کـه مرا سوی نگارم ببرید
پیوسته بـه زیر این شعارم ببرید
با مـهر حسین آمده ام من بـه جهان
با یـاد حسین از این دیـارم ببرید
………………..
مـیهمان خدا
از عرش صدای ربنا مـی آید
فریـاد خوش خدا خدا مـی آید
فریـاد کـه درهای بهشت باز کنید
مـیهمان خدا پیش خدا مـی آید
……………
آسمانی
رفت که تا نامش از گرد زمـین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود کـه در خاک بماند
موضوعات مرتبط: شعر برای قبر اهدای عضو سوگ پدر
چه خوش باشد درون این دنیـای فانی
به خوش نامـی نمودن زندگانی
که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکونامـی نشانی
…………………د
سوگ
در سوگ توام ناله ز عیوق گذر کرد
داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد
آهی کـه به یـادت ز دل زار بر آمد
از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد
………………….
آتش هجران
آتش هجران تو همچون سپندم مـی کند
پر ز ناله همچو نی بند بندم مـی کند
داغ سنگینی کـه بر دل دارم از هجران تو
تا قیـامت بر غم تو پای بندم مـی کند
…………………….
نیکی
خوشا آن کـه نیکی حاصل اوست
پیـاپی عشق یزدان درون دل اوست
خوشا آن کـه بعد ترک دنیـا
بهشت جاودانی منزل اوست
………………….
صفا از خانـه
صفا از خانـه و روح از بدن رفت
پدر مـهربانم از مـیان رفت
غم هجران او را با کـه گویم
که چون پروانـهای از شعله ها رفت
………………
خوشا آن کـه نیکی حاصل اوست
پیـاپی عشق یزدان درون دل اوست
خوشا آن کـه بعد ترک دنیـا
بهشت جاودانی منزل اوست
…………..
مردان خدا
مردان خدا چه با صفا مـی مـیرند
دلباخته درون راه خدا مـی مـیرند
گویی كه رسیده حكم آزادی شان
خندانو با مـیل و رضا مـی مـیرند
………
باورم نیست
باورم نیست كه دیگر نشـنوم آواي تو
يــا نبـينم روی مـاه و قامت رعـنـاي تو
سالها سنگ صبورم بودي و هم صحبتم
بي تو رنگ يأس دارد منزل و مأواي تو
……………….
سعی كـردم
خدا آن مـهربان ما كجا رفت
ز حال ما نشد آگه چـرا رفت
هزاران سعي كـردم که تا بمـاند
ولي كاري نشد تيرم خطا رفت
……………….
شيب زمين
پدر خوب هست و مادر نازنين است
برادر ميوه روی زمين است
رفيقان قدر يك ديگر بدانيد
كه جای همگی زیرزمين است
ممممممممممممممممممممم
آن گنج نـهان درون دل خانـه پدرم
هم تاج سرم بود همـی بال وپرم بود
هر جا کـه زمن نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود
……………….
این گوهر گم گشته بـه دنیـا پدرم بود
محبوب همـه یـار همـه تاج سرم بود
هرجا کـه زمن نام ونشانی طلبیدند
اوازه همـه نامش سند معتبرم بود
آن کـه مرا روح وروان بود پدر بود
ان کـه مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس کـه رفت از سرم آن سایـه رحمت
آن کـه برایم نگران بود پدرم بود
……………….
.
باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی
ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی
خانـه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
……………….
پدرم یـاد تو هرگز نرود از دل ما مگر ان روز کـه درخاک شود منزل ما
……………….
این گوهر گم گشته بـه دنیـا پدرم بود محبوب همـه یـار همـه تاج سرم بود
هرجا کـه زمن نام ونشانی طلبیدند اوازه همـه نامش سند معتبرم بود
……………….
آن کـه مرا روح وروان بود پدر بود ان کـه مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس کـه رفت از سرم آن سایـه رحمت آن کـه برایم نگران بود پدرم بود
……………….
پدر جان یـاد آن شب ها کـه ما را شمع جان بودی مـیان نا امـیدی ها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی اگرچه رنج وسختی بود بنازم همتت بابا صبور ومـهربان بودی
……………….
باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی
خانـه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
……………….
پدرم دیده بـه سویت نگران هست هنوز غم نادیدن تو بار گران هست هنوز
انقدر مـهر و وفا برهمگان کردی تو نام نیکت همـه جا ورد زبان هست هنوز
……………….
روح پاکت با امـیر المومنین محشور باد خانـه قبرت زالطاف خدا پر نور باد
ای چراغ زندگانی ای پدر یـادت بـه خیر خاطرت درون باغ فردوس برین مسرور باد
……………….
گشته از سیلاب غم چشمان من دریـا پدر من چه گویم بی تو از فردا وفرداها پدر
تکیـه گاهی بودی وتنـها امـید وارزو پدر بی تو این دنیـا ندارد رنگ شادی ها
……………….
پدر ای آیت عشق خدایی گل خوشبوی باغ اشنایی
از آن روزی کـه رفتی درون دل خاک دلم مـیسوزد از درد
……………….
پدر سنگ مزارت را بـه آه وناله مـیبوسم بـه عشق وزحمت چندین وچندین ساله مـیبوسم
اگر دنیـا شود گلشن گلی جز تو نمـی یـابم ز چشمم زاله مـیریزد تورا چون لاله مـی بوسم
……………….
ای گل باغ وچمن از ما گسستن زود بود پشت فرزندان از این ماتم شکستن زود بود
بهر تو همسر ندارد صبر درون این انتظار ای پدر بر سنگ نامت نقش بستن زود بود
……………….
همـیشـه مونس ویـاورم پدرم بود بـه وقت رنج غمخوارم پدر بود
چو پروانـه اگر بال وپرم سوخت ولی شمع شب تارم پدر بود
……………….
پدرم بارش باران خدا بود پدرم جلوه ایمان وصفا بود
پدرم حاکم پیمان ووفا بود پدرم درهمـه جا کار گشا بود
……………….
پدرم تاج سرم چشم بـه راهت بودم همـه دم عاشق لبخند نگاهت بودم
ای فلک از چه زدی اتش غم بر جگرم کاش جای پدرم من سر راهت بودم
……………….
ای پدر ای عارف نیکو خصال ای کـه قدرت را ندانستیم ایـام وصال
خوش بخواب اینجا کـه این دنیـای دون چون تو گوهر کم دهد از خود برون
……………….
ای سفر کرده بـه معراج بـه یـادت هستیم ای پدر ما همگی چشم بـه راهت هستیم
تو سفر کردی واسوده شدی از دوران همـه ماتم زده هر لحظه بـه یـادت هستیم
……………….
پدرم دست اجل زود تو را پرپر کرد مادرم گریـه کنان خاک برسر کرد
اهل منزل همگی درون غم تو محزونند اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد
……………….
از ملک جهان رفت بـه جنت پدر ما برداشته شد سایـه لطفش زسر ما
رفت از سرما سرور ما تاج سر ما زحمتکش مظلوم خدایـا پدر ما
افسرده نمـیخواست دل همسر وفرزند افسوس فلک کرده پر از غم جگر ما
ددددددددددددددددددددددد
در سوگ پدر و سنگ قبر:
ای گل باغ و چمن، از ما گسستن زود بود
پشت فرزندت از این ماتم، شکستن زود بود
بهر تو همسر ندارد، صبر درون این انتظار
ای پدر بر سنگ، نامت نقش بستن زود بود
……………….
صفا از خانـه و روح از بدن رفت
پدر مـهربانم از مـیان رفت
غم هجران او را با کـه گویم
که چون پروانـهای از شعله ها رفت
……………….
مردان خدا چه با صفا مـی مـیرند
دلباخته درون راه خدا مـی مـیرند
گویی كه رسیده حكم آزادی شان
خندانو با مـیل و رضا مـی مـیرند
……………….
ناگهان رفت از برم، هرگز نباشد باورم
تا بمـیرم از فراقت، دل بسوزد، پدرم
همچو شمعی سوختی، با نگفتی درد دل
پیش رویم جان سپردی، کی رود از خاطرم؟
……………….
ام درون دل شب، مثل پروانـه بسوخت
خبر مرگ پدر، خانـه و کاشانـه بسوخت
حسرت مـهر پدر، درون دل ما کاشت، فلک
آشنا را چه بگویم، دل بیگانـه بسوخت
……………….
روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر
بهترین سرمایـه از بهر پسر باشد پدر
نمـیداند مقامش را بجز یزدان پاک
آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر
……………….
پدر یعنی طپش درون قلب خانـه
پدر یعنی تسلط بر زمانـه
پدر احساس خوب تکیـه بر کوه
پدر یعنی تسلی، وقت اندوه
پدر یعنی ز من نام و نشانـه
پدر یعنی فدا گردیده ی افراد خانـه
پدر یعنی غرور مستی من
پدر یعنی تمام هستی
……………….
جوان نازنین، درون خاک رفتی
از این دنیـای غم، غمناک رفتی
زدی آتش بـه جان دوستداران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
……………….
دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مـهر پدر، شمع پر از سوز شدم من
تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کرد
سخت هست که دیدار رود که تا به قیـامت
رویـاست پدر، آید از این درون به سلامت
شب را بـه خیـالش بـه سحرگاه رسانم
از حکمت الله دگر هیچ ندانم
…………………………….
در کنارم، شب و روز بیتاب بود
غافل از او، چشم من درون خواب بود
تا شدیم بیدار و مشتاق پدر
او بـه خواب و چهرهاش درون قاب بود
……………….
پدرم نقش تو اگر از مـیانـه برخاست
اندوه تو جاودانـه بر پاست
……………….
شب آخر چه صمـیمانـه نگاهی کردی
من صمـیمانـه دلم سوخت و تو آهی کردی
بین خوبان جهان هیچ مثل تو نیست
پدرم هیچ زمان، هیچ، مثل تو نیست
……………….
وقتي ز دست ما و نماند از براي ما
غير از غمي ، شكسته دلي، جان خسته اي
تو مرغ جاودان بهشتي شدي ولي
داند خدا كه پشت پسر را شكسته اي
……………….
من تاج سر ندارم
دیگر پدر ندارم
مـی سوزم از هجران بابا
ز تن شده قرارم
که من پدر ندارم
جانم شود قربان بابا
……………….
دلم پر ز غم و درد هست ای وای
هوای خانـه مان سرد هست ای وای
پدر رفت و از او جز قاب عکسی
نمانده، درون کنارم نیست ای وای
……………….
غم مرگ پدر کوچک غمـی نیست
جگر مـی سوزد و درد کمـی نیست
پدر زیبا گل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمـی نیست
……………….
روی یک تخت چوبی، بد حال، چشمـهایی کـه گودتر مـی شد
اشکهایی کـه حلقه مـی بستند، قرصهایی کـه بی اثر مـی شد
صبح یک روز گرم تابستان، آخرین سرفه درون فضا پیچید
آخرین برگ از درخت افتاد، پدر آماده سفر مـی شد
……………….
پدر خوبم،
تو مسافر امتداد زندگیمان بودی
که بار سفر را بی خبر بر دوش خسته ات نـهادی
و رفتی
سایـه ای بودی و پناهی
و ما مغرور بـه داشتن تو
……………….
صد بار خدا مرثیـه خوان کرد مرا
در بوته ی صبر امتحان کرد مرا
هرگز نشکست پشتم از هیچ غمـی
جز مرگ پدر کـه ناتوان کرد مرا
……………….
بنال ای دل کـه من بابا ندارم
به سر آن سایـه طوبی ندارم
بنال ای دل شدم تنـهای تنـها
انیس و مونس شبها ندارم
بنال ای دل کـه شادی از دلم رفت
چو غنچه خنده بر لبها ندارم
……………….
افسوس، صد افسوس پدر از کف ما رفت
آن گوهر تابنده و پر مـهر و وفا رفت
ما را نبود چاره بـه جز صبر درون این غم
با حکم خدا آمد و با امر خدا رفت
……………….
در سوگ پدر:
چه شبها که تا سپیده درد کشیدی
ندای یـا علی، یـا رب کشیدی
بخواب آرام، پدر جان درون مزارت
که پایـان شد تمام دردهایت
……………….
با صفا مردی از این دنیـا گذشت
یـا علی گفت و چه بی پروا گذشت
دوستان اندر عزایش اشک ریز
مرشدی کامل، علی گویـان گذشت
……………….
گفتی پدر بـه من، کـه تویی نور دیدهام
من نور دیده، جز توی ندیدهام
بسیـار درد و غم کـه تو با جان خریده ای
با غم نشسته ای کـه من از غم رهیدهام
……………….
آن کـه مرا روح و روان بود، پدر بود
آن کـه مرا راحت جان بود، پدر بود
افسوس کـه رفت از سرم، آن سایـه رحمت
آن کـه برایم نگران بود، پدر بود
نقل از کتاب گلهای محبت (سید مـهدی بامشکی)
……………….
پنـهان بـه خاک گشت چو قد رسای تو
غمگین مباش، درون دل ما هست جای تو
از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر
بیگانـه سوخت که تا چه رسد آشنای تو
نقل از کتاب گلهای محبت (سید مـهدی بامشکی)
……………….
در سوگ عزیزان:
ای سفر کرده بـه معراج، بـه یـادت هستیم
پدرم ما همگی چشم بـه راهت هستیم
تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران
لیک ما غم زده، هر لحظه بـه یـادت هستیم
……………….
چون سایـه ی رب بر سر ما سایـه پدر بود
برسایـه ی رب درون صحف همسایـه پدر بود
ایزد چو بفرمود کـه او رب صغیر است
در دفتر عشق آیـه و سرمایـه پدر بود
……………….
آن گنج نـهان درون دل خانـه پدرم
هم تاج سرم بود همـی بال وپرم بود
هر جا کـه زمن نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود
رفتی ولی مـهر و وفایت ماندنی شد
همـیشـه درون دل ما، خاطراتت خواندنی شد
یقین هرگز نگردد، زحمت و رنجت فراموش
ترا رحمت، کـه راهت، رهنمای زندگی شد
……………….
چگونـه فراموش کنیم غایت نگاهت،
مـهربانی و صفایت و راست قامتی و وقارت
و چگونـه تاب آوریم فراق گرمـی وجودت
……………………………………………….
متن سنگ قبر به منظور مادر
متن سنگ قبر به منظور فرزند
متن سنگ قبر به منظور همسر
متن سنگ قبر به منظور سایر عزیزان
متن سنگ قبر افراد مشـهور ایرانی
متن سنگ قبر افراد مشـهور خارجی
متن های عجیب بعضی از سنگ قبر ها
عناوین این صفحه:متن سنگ قبر به منظور پدر. شعر برای قبر اهدای عضو شعر سنگ قبر به منظور پدر. شعر برای قبر اهدای عضو اشعار روی سنگ قبر پدر. سنگ نوشته های سوزناک به منظور پدر. گنجینـه ی بهترین شعرها پدر. متن خوب به منظور سنگ مزار پدر. شعر مناسب سنگ قبر پدر. به منظور سنگ مزار پدر. شعر نو به منظور سنگ قبر پدر. زیباترین اشعار سنگ قبر پدر. شعر درون باره پدر برروی سنگ قبر پدر. شعر های زیبا به منظور روی سنگ قبر پدر. شعر سنگ قبر درون وصف پدر. اشعار سنگ قبری پدر. اشعار زیبا درون مورد پدر به منظور سنگ قبر پدر. شعر و متون روی قبر پدر. شعر غمگین برروی سنگ قبر پدر. متن های زیبای روی ســـنگ قبـــر پدر. شعر و متن زیبا به منظور تسلیت مرگ فوت درگذشت پدر. نوشته های سنگ قبر پدر. دوبیتی هایی به منظور روی سنگ قبر به منظور پدر. شعر کوتاه به منظور سنگ قبر پدر. شعر روی سنگ قبر درون وصف مرگ پدر. اشعار و متن های روی سنگ قبر پدر. شعرهای زیبا بر روی سنگ قبر پدر. شعرهای مخصوص سنگ قبر پدر. شعر جالب روی سنگ قبر پدر. نوشته هاي روي سنگ قبر پدر. شعر بر روی سنگ قبر پدر. مطالب پیشنـهادی به منظور شعر سنگ قبر پدر. شعر سنگ قبر پدر و پدر. شعر براي سنگ قبر پدر. نوشته های روی سنگ قبر پدر. نمونـه نوشته و شعر سنگ قبر پدر. شعر زیبا به منظور روی سنگ قبر پدر. سنگ مزار پدر. اشعار و متون زیبا بر روی سنگ قبر پدر. اشعار کوتاه به منظور متن آگهی ترحیم پدر. متن سنگ نوشته های مزار پدر. متن یـا شعر به منظور سنگ قبر پدر. متن روی سنگ قبر پدر. شعر سنگ قبر پدر. متن نوشته شده بر روی سنگ پدر. شعر به منظور متن قبر پدر. متن جالب سنگ قبر پدر. متن متفاوت روی سنگ قبر پدر. اشعار روی سنگ قبر پدر.شعر درون مورد پدر به منظور سنگ قبر. متن به منظور نوشتن بر روی سنگ پدر . شعر به منظور نوشتن بر روی سنگ پدر . روی سنگ قبر پدر چی بنویسیم. شعر مناسب سنگ مزار پدر .
[نوشته سنگ قبر-شعر سنگ قبر-متن زیبا -سوگ پدر-اشعار-سنگ مزار ... شعر برای قبر اهدای عضو]
نویسنده و منبع: Mustafa Poursina | تاریخ انتشار: Thu, 09 Aug 2018 00:36:00 +0000